Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایمنا»
2024-05-03@13:01:21 GMT

توصیه‌هایی که مثل آب در هاون کوبیدن بود!

تاریخ انتشار: ۲۸ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۷۱۰۰۱۹

توصیه‌هایی که مثل آب در هاون کوبیدن بود!

«پیرمرد با خشوع خاصی می‌خواند:«ربنا اتنا…» ناگهان علی با صدایی بلند از داخل دیگ گفت: «اقرا»، پیرمرد تکانی خورد، کمی خودش را جمع‌وجور کرد و به نماز ادامه داد، دوباره صدای بلندی شنیده شد: «اقرا» چون دیگ بزرگ بود،صدا در آن می‌پیچید، پیرمرد بنده خدا هاج و واج مانده بود.»

به گزارش خبرنگار ایمنا، جنگ با همه خشونتش مثل هر موقعیت دیگری برای خودش طنز داشت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

گاهی ناخواسته و به‌طور اتفاقی جریانی رخ می‌داد و گاهی نیز افرادی برای دادن روحیه نشاط به رزمندگان به خلق اتفاقات طنز می‌پرداختند.

کتاب‌های حوزه جنگ و دفاع مقدس اغلب به روایت داستان‌های زیبا و پندآموز از شهدا و رزمندگان می‌پردازد. اما کتاب «موقعیت ننه» این رویه را کمی تغییر داده است و به سراغ طنازی‌های رزمندگان اسلام در دوران هشت سال دفاع مقدس رفته است. این کتاب روایتی کمتر دیده شده از جنگ است. روایت‌هایی که خنده بر لبانتان می‌آورد و باعث می‌شود از دریچه لبخند و طنازی رزمندگان به جنگ بنگرید.

در بخشی از این کتاب به نقل از «حمید باقری» می‌خوانیم: «سال ۱۳۶۲ در خط پدافندی پاسگاه زید، سنگر بزرگی داشتیم، یکی از هم‌سنگران ما که بالای ۶۰ سال داشت، هر شب ساعت ۸ شب می‌رفت، آخر سنگر می‌خوابید و ساعت ۳ بامداد که همه خواب بودند، برای نماز شب بلند می‌شد تا می‌آمد به دم سنگر برسد، ناخواسته دست و پای بچه‌ها را لگد می‌کرد، چند شب گذشت و ماجرا باز هم تکرار شد، بچه‌ها به خاطر احترامی که برایش قائل بودند، به روی خودشان نیاوردند.

یک شب، ناخواسته تعداد بیشتری از جمله پای مرا لگد کرد. یکی از بچه‌ها به او گفت: حاج‌آقا! این طوری خدا روی خوش نمیاد، ما اذیت می‌شیم. تو این جوری ما رو از خواب بیدار می‌کنی، ایشان قول مساعد داد که رعایت کند، اما انگار همه توصیه‌ها مثل آب در هاون کوبیدن بود.

نیمه شبی دیگر با صدای «آخ» یکی از بچه‌ها بیدار شدم، پیرمرد طبق روال خودش، طول سنگر را با لگد کردن بچه‌ها پیمود و از سنگر خارج شد. با سروصدایی که شد، بیشتر بچه‌ها بیدار شدند، پیرمرد رفت به نزدیک خاکریز، جایی که هرشب به نماز می‌ایستاد جهت قبله به گونه‌ای بود که پشت او به ورودی سنگر بود، یکی از بچه‌ها به نام علی که از همه بیشتر به ستوه آمده بود، گفت: بچه‌ها! امشب باید حسابی حال این پیرمرد رو بگیرم، فقط باید قول بدین نخندین و دندان روی جگر بزارین تا من نقشه شو اجرا کنم، علی که جثه کوچکی هم داشت، چراغ قوه‌ای برداشت و آرام رفت داخل دیگ مسی بزرگی که پشت سر پیرمرد بود، پارچه‌ای را هم روی دهانه دیگ انداخت.

پیرمرد با خشوع خاصی می‌خواند: «ربنا اتنا…» ناگهان علی با صدایی بلند از داخل دیگ گفت: «اقرا»، پیرمرد تکانی خورد، کمی خودش را جمع‌وجور کرد و به نماز ادامه داد، دوباره صدای بلندی شنیده شد: «اقرا» چون دیگ بزرگ بود، صدا در آن می‌پیچید، پیرمرد بنده خدا هاج و واج مانده بود که علی دوباره بلندتر گفت: «اقرا» و هم‌زمان چراغ قوه را خاموش روشن کرد، پیرمرد با حالت تضرع و گریه گفت: چه بخوانم؟! چه بخوانم مولای من؟! علی بلند شد و گفت، بخون: «باباگرم، بابا کرم، دوسم داری، دوست دارم. پیرمرد پاک قاطی کرده بود! همه زدند زیر خنده، یکی از بچه‌ها گفت: حاجی جان، آخه چند بار بگیم برای نماز شب یا روی شکم و مخ ما نذار بیا این هم نتیجه‌اش.

کد خبر 688164

منبع: ایمنا

کلیدواژه: دفاع مقدس خاطرات دفاع مقدس خاطرات یک رزمنده کتاب موقعیت ننه شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق یکی از بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۷۱۰۰۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

همه ویدیوها درباره پیرمرد بی‌ادب سپاهانی

تعداد بازدید : 0 کد ویدیو دانلود فیلم اصلی کیفیت 480 بازدید 9 در جریان بازی پرسپولیس و اصفهان در ورزشگاه اصفهان یک پیرمرد بی‌ادب گفت که به هواداران سپاهان که مجرد هستند قول داده در صورتی که فحش ندهند، یکی از دختران (هواداران پرسپولیس در ورزشگاه) را بدهد و به این شکل همه فامیل می‌شوند و مشکل حل می‌شود! پس از این از ادبیات زشت، گروهی از جمله محمدحسین میثاقی نسبت به بی‌ادبی اعتراض کردند. سپس ویدیویی از عذرخواهی این پیرمرد منتشر شد اما در نهایت خبرهایی درباره بازداشتش انتشار یافت. هر سه ویدیو را با این توضیح می‌بینید که به واسطه ادبیات زشت پیرمرد، تنها بخش پایانی ادبیات زشت پیرمرد در ورزشگاه آزادی را می‌بینید و می‌شنوید.

دیگر خبرها

  • همه ویدیوها درباره پیرمرد بی‌ادب سپاهانی
  • حمله ستاره استقلال به پیرمرد جنجالی سپاهان +عکس
  • سپاه همزاد انقلاب و سنگر مستحکم انقلاب است
  • گریه تلخ پیرمرد پس از نابودی زندگی‌اش در آتش سوزی امامزاده ابراهیم
  • گریه تلخ پیرمرد پس از زندگی‌اش در آتش سوزی امامزاده ابراهیم
  • پیرمرد خبرساز سپاهانی بازداشت شد
  • یادواره شهدای سنگر سازان بی سنگر مرند
  • شهیدی که قهرمان دو سنگر بود
  • ساخت ۴۶ واحد مسکن محرومان در ۲ بخش سنگر و کوچصفهان
  • تصاویـر متفاوت‌ترین بازسازی صحنه قتل؛ جنایت پیرمرد در وسط طبیعت بکر!